از روایت حدیث تا شهادت:
حدیث شناسان در مورد تفاوت میان روایت حدیث و شهادت در دادگاه، اختلاف کرده اند. برخی از آنها شروط راوی را بسان شروط شاهد دانسته و به همین اساس شروط شاهد را که عبارتند از: عقل، بلوغ، آزاد بودن، تعداد و شمار شاهدان، نیز در راوی شرط دانسته اند و بنابر این دیدگاه روایات دیوانه، طفل، برده، کنیز و کمتر از دو نفر را نمی پذیرند. این در حالی است که برخی از آنها میان روایت حدیث و شهادت تمایز نموده و شروط راوی را کمتر از شروط شاهد دانسته اند و تنها به موجودیت شروط زیرین در راوی بسنده کرده اند:
یکم: راوی عاقل و بالغ باشد. آنها پیرامون حدیثی که راوی آن را در کودکی شنیده و در سن بلوغ روایت نموده، اختلاف کرده اند. برخی این روایت را صحیح دانسته و برخی دیگر آن را نادرست شمرده اند.
دوم: راوی مسلمان باشد. آنها در مورد حدیثی را که راوی آن را در حالت شرک شنیده و در حالت اسلام روایت کرده، اختلاف نموده اند. برخی ها این روایت را درست دانسته و برخی دیگر آن را نادرست پنداشته اند. این گروه در باره تفاوت میان روایت حدیث و شهادت این گونه استدلال کرده اند: پیامبر(ص) در حادثه افک شهادت بریره، کنیز عایشه را پذیرفت. وی خطاب به بریره چنین فرمود: آیا به عایشه شک داری؟ او در پاسخ گفت: عایشه پاک تر از طلا است. نگاه کنید : صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل البخاری .
همچنان برخی از آنها با استناد به این واقعه، روایت حدیث از زبان مشرک را جایز می دانند. «هنگامی که پیامبر(ص) در سال ششم به سوی مکه روان شد، به مکانی به نام ذو الحلیفه رسید، جاسوسی را از قبیله خزاعه فرستاد، این جاسوس در مورد لشکر قریش گزارش می داد و وی مشرک بود.» نگاه کنید : زاد المعاد ابن قیم جوزیه، متوفی سال ۷۵۱هـ.
دانشمندانی که احادیث را جمع آوری نموده و در کتاب ها تدوین کرده اند، روایات اطفال، برده، کنیز، کسی که حدیث را در حالت شرک شنیده و در حالت اسلام روایت کرده بود و یک فرد را پذیرفته اند. این همه برعکس موضوع شهادت است؛ زیرا در شهادت، شهادت اطفال، کنیز، برده و یک نفر پذیرفته نمی شود.
امام شافعی در مورد تفاوت میان روایت حدیث و شهادت می گوید: در روایت حدیث، روایت یک زن، یک مرد، برده و کنیز را می پذیرم، اما در شهادت، شهادت یک فرد را نمی پذیرم. در روایت حدیث، روایت فلانی از فلانی روایت کرد را می پذیرم، اما در شهادت تا زمانی که شاهد نگوید شنیدم یا دیدم و یا مشاهده کردم، شهادت او را قبول نمی کنم. نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
قاضی ابوبکر محمد بن طیب در مورد تفاوت میان راوی و شاهد می گوید: شاهد آزاد باشد و پدر، پسر، اقارب و دوست کسی که برای وی شهادت داده می شود، نباشد. در برخی قضایا شاهد مرد – نه زن – و در برخی قضایای دیگر شاهدان دو نفر و یا چهار نفر می باشند . تمام این شروط در روایت حدیث معتبر نیستند. نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
خطیب بغدادی در این باره چنین می گوید: دانشمندان پیشین روایت زنان، بردگان و راوی غیر فقیه را پذیرفته اند. اگر پرسیده شود: چگونه روایت طفل و برده پذیرفته می شود؛ در حالی که آنها از اهل شهادت نیستند؟ در پاسخ می گوییم: به این دیدگاه اجماع صورت گرفته است. نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
صحابیان در صدر اسلام از روایت حدیث به خاطر ترس از اشتباه و ناتوانی ذهنی، خود داری می کردند و روایت اطفال و کمتر از دو راوی را نمی پذیرفتند. اما این خودداری ها در هنگام جمع آوری حدیث در قرن دوم و سوم هجری از بین رفت و در نتیجه، احادیثی در کتاب های حدیث نفوذ نمودند که از هرگونه مضمون فکری، علمی و اجتماعی خالی بودند و حتا برخی آنها از مقام پیامبر می کاستند.
دوم: اختلاف در باب عدالت رجال اسناد ( روایان )
بر علاوه از شروطی که حدیث شناسان در مورد راوی گذتشته اند، تا روایت وی پذیرفته شود، اختلافاتی نیز در باب عدالت رجال اسناد صورت گرفته است. به عنوان نمونه، یک راوی در نزد گروهی از آنها عادل و مورد اعتماد است؛ در حالی که همین راوی در نزد گروه دیگری، ضعیف و غیر قابل اعتماد می باشد.
ذهبی در این باره چنین می گوید: حدیث شناسان بر توثیق ( ثقه دانستن) راوی ضعیف و تضعیف( ضعیف دانستن) راوی ثقه اتفاق نظر ندارند. نگاه کنید: تذکرة الحفاظ، ذهبی.
سبکی می گوید: راویان بسیاری اند که، از منظر دانشمندی مجروح (غیر عادل) هستند؛ در حالی که همین راویان در نزد دانشمند دیگر، عادل می باشند. پس همین گونه که در تزکیه راویان اختلاف صورت می گیرد، در استدلال به روایت آنها نیز اختلافات بوجود می آید. نگاه کنید : طبقات الشافعیة ، سبکی .
بخاری از روایانی، روایت کرده که مسلم آنها را ضعیف شمرده و از آنها روایت نکرده است. همچنان مسلم از روایانی روایت نموده که بخاری آنها را تضعیف کرده و از آنها روایت نکرده است.
حاکم در “المستدرک” در این باره چنین می نویسد: «تعداد راویانی که بخاری از آنها روایت کرده و مسلم از آنها روایت ننموده، از مرز ۴۳۴ راوی می گذرد و شمار روایانی که مسلم از آنها روایت نموده و بخاری از آنها روایت نکرده، به ۶۲۵ راوی می رسد.» به عنوان نمونه: بخاری، عکرمه، مولای ابن عباس را عادل و ثقه شمرده و احادیث بسیاری را از وی روایت کرده است؛ در حالی که مسلم او را ضعیف شمرده و از وی روایت نکرده است. بسیاری از دانشمندان، عکرمه را طعن نموده و او را به دروغ پردازی متهم کرده اند. از آن جمله، تابعی مشهور سعید بن مسیب متوفای سال ۹۴هـ. می باشد. وی خطاب به مولای خود برو می گفت: بر من دروغ مبند، آنگونه که عکرمه بر ارباب خود ابن عباس دروغ بسته می کرد. نگاه کنید: جامع بیان العلم، ابن عبدالبر .
ابن سعد در باره عکرمه می گوید: حدیث شناسان در مورد عکرمه حرف های گفته اند و به روایت وی استدلال نمی شود. نگاه کنید: طبقات ابن سعد.
امام مالک روایت حدیث از عکرمه را ناپسند می دانست. نگاه کنید: الکفایة في علم الروایة، خطیب بغدادی .
عکرمه تا زمان وفات ابن عباس برده وی بود. هنگامی که ابن عباس وفات کرد، پسرش علی عکرمه را به میراث برد. عبدالله بن حارث در این باره می گوید: وارد خانه علی بن عبدالله بن عباس شدم و عکرمه را در دروازه بسته دیدم. گفتم: چرا این گونه با برده تان رفتار می کنید؟ علی در پاسخ گفت: این آدم بر پدرم دروغ بسته می کرد. نگاه کنید: وفیات الأعیان، ابن خلکان .
اینک برخی از راویانی را که بخاری از آنها روایت کرده، اما حدیث شناسان دیگر آنها را ضعیف شمرده و از آنها روایت نکرده اند را نام می بریم: بخاری از اسماعیل بن عبدالله بن ولی بن مالک روایت کرده؛ در حالی که نسائی او را جرح نموده و یحیی بن معین وی را دروغ گو خوانده است.
بخاری از زیاد بن عبدالله عامری روایت کرده؛ در حالی که ترمذی می گوید که وکیع، وی را دروغ گو دانسته است. بخاری از حسن بن مدرک سدوسی طحان روایت نموده است. ابو داوود این راوی را به دروغ پردازی متهم می کند. بخاری از احمد بن صالح مصری روایت کرده؛ در حالی که نسائی وی را ثقه نمی داند و یحیی بن معین او را به دروغ پردازی متهم می نماید. نگاه کنید : طبقات الشافعیة ، سبکی .
بخاری از ابن جریج دانشمند مشهور مکه، روایت نکرده و وی را ضعیف شمرده؛ در حالی که مسلم و اصحاب سنن از او روایت نموده اند. بخاری و مسلم از امام شافعی روایت نکرده اند؛ زیرا وی به گمان آنها در روایت حدیث ضعیف بوده و مذهب او در «مراسیل صحابه» حجت نیست. نگاه کنید: فخر الدین رازی، ص ۱۴۸ .
[ امام ابوحنیفه و امام بخاری]
همچنان بخاری از امام ابوحنیفه روایت نکرده و وی را از جمله راویان ضعیف و متروک شمرده است. ابن عبد ربه می گوید:« از جمله کسانی که امام ابوحنیفه را جرح نموده و وی را ضعیف و متروک شمرده و از وی روایت نکرده، محمد بن اسماعیل بخاری می باشد. هم چنان مسلم از او روایت نکرده است. این در حالی است که، نسائی و ترمذی از او روایت کرده اند و شعبه بن حجاج، یحیی بن معین و ابن جریج و غیره به دفاع از وی برخاسته و به شدت از او دفاع نموده اند.» نگاه کنید: الإنتفاء، ابن عبدالبر .
کسانی که امام ابوحنیفه را جرح کرده اند، در باره وی چنین گفته اند: هیچ شخصی را در مقابل خداوند با جرات تر از ابوحنیفه ندیدیم. نگاه کنید: الإنتفاء، ابن عبدالبر .
آنها می افزایند: نزد وی (امام ابوحنیفه) جز شمار اندکی از احادیث به صحت نرسیده است که تعداد آنها را ابن خلدون هفده حدیث می نویسد.
ابن عبد ربه در این باره می گوید:« اهل حدیث ابوحنیفه را طعن نموده اند؛ زیرا او بسیاری از احادیث راویان عادل را رد می کرد. وی به منظور راستی آزمایی حدیث، آن را به معانی قرآن و احادیث صحیح پیشکش می کرد. اگر موافق و مطابق اینها نمی بود، آن حدیث را رد نموده و شاذ می نامید.» نگاه کنید: الإنتفاء، ابن عبدالبر .
امام ابو حنیفه بسیاری از احادیث را که در صحیحین (بخاری و مسلم) روایت شده، نقد نموده است. اینک به عنوان نمونه برخی این احادیث را ذکر می نماییم:
۱- «یک یهودی سر کنیزی را میان دو سنگ کوبید، پیامبر نیز [قصاصا] سر یهودی را بین دو سنگ کوبید». نگاه کنید: صحیح البخاری، ج ۳ ص. ۸۹ .
ابوحنیفه در مورد این حدیث می گوید: این سخن، دروغ و هذیان است. نگاه کنید: مکی: محمد بن علی مکی، متوفای سال ۳۸۹هـ.
۲- در صحیحین روایت شده که پیامبر ص فرمود: فروشنده و خریدار تا هنگامی که از هم جدا نشوند،اختیار [ اختیار قبول و رد مبیعه] دارند. امام ابوحنیفه در نقد و رد این حدیث می گوید:« زمانی که بیع تمام شد، اختیاری وجود ندارد.» نگاه کنید: همان .
۳- در صحیحین چنین روایت شده است: هنگامی که پیامبر عزم سفر جزم می کرد، میان همسرانش قرعه می انداخت تا کدام یکی را باخود به سفر ببرد. ابوحنیفه این حدیث را نقد نموده و می گوید: «قرعه قمار است.» نگاه کنید : همان .
حدیث شناسان در حدود ۸۰ تن از راویان صحیح البخاری و ۱۶۰ تن از راویان صحیح مسلم را ضعیف شمرده اند.