کسی که تاریخ خوانده باشد، حتما نام «فوشنج» برایش آشنا است. فوشنج، پوشنگ، یا طوری که در منابع عربی آمده است «فسانج»، نام شهر باستانی است در خراسان دیروز و افغانستان امروز، که زادگاه طاهر بن حسین، بنیانگذار سلسله طاهریان، بوده است.
از سلسله طاهریان به عنوان نخستین حکومتِ نیمهمستقل ایرانیتبار پس از اسلام یاد میکنند. طاهر بن حسین نخستین کسی بود که در برابر خلافت بغداد شورید و حکومتِ نیمهمستقل خود را تاسیس کرد.
در دورهی سلسله طاهریان بود که حکیم حنظله بادغیسی آن شعر معروف خود را سرود:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن زکام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی.
فوشنج تاریخی همین شهرستانی است در هرات، که امروزه به نام «زنده جان» میشناسیم.
قصه کوتاه اینکه این شهرستان چند روزی است که به صورت همزمان شاهد چند درد و رنج بوده است: درد زلزله و رنج تبعیض از سوی گروه حاکم و زخم بیکفایتی مسوولان طالبان.
درد زلزلهاش از روز شنبه آغاز شد. رسانهها روز شنبه گزارش دادند که زلزلهای به قدرت ۶.۳ در هرات رخ داده است که مرکز آن شهرستان «زنده جان» است.
همانطوری که همه ما در گزارشها شنیدیم این زلزله ۱۵ روستا را کاملا ویران کرده و در اثر آن بیشتر از ۴۰۰۰ نفر کشته و زخمی شدهاند.
فاجعهی عظیم و بزرگی اتفاق افتاده است؛ خیلی عظیم. اما درد مردم هرات و فوشنج هنگامی مضاعف شد که طالبان به عنوان یک گروه مسلط بر افغانستان برای زلزلهزدگان و قربانیان زمینلرزه در هرات به اندازهای آن پسر هلمندی که داخل چاه افتاده بود، هم ارزش قایل نشدند.
همهگان به یاد دارند وقتی کودکی در هلمند در چاه افتاد، اکثر وزرای کابینه طالبان با چرخبال به محل حادثه رفته و تا هنگامی که وی را از چاه بیرون نکشیدند، آن محل را ترک نگفتند. برای چند روز تصاویر عملیاتِ نجات آن کودک با حضور وزیر دفاع و مقامات ارشد طالبان در شبکههای اجتماعی دست بدست میشد که رسانههای طرفدار طالبان آن را نشانهی اهتمام این گروه به نجات جان شهروندان افغانستان میخواندند.
با وقوع زلزله در هرات و کشته و زخمیشدن بیش از ۴۰۰۰ نفر، اما ملا برادر پس از سه روز به هرات آمد. چرا گروهی که برای نجات یک کودک آن قدر تلاش کردند و اهتمام نشان دادند، نسبت به سرنوشت یک شهر و چهار هزار نفر اینقدر بیتوجهی نمودند؟
چه چیزی جز قومیتِ مردم فوشنج و هرات میتواند انگیزهای این همه بیتفاوتی و بیتوجهی طالبان باشد؟
پس از زلزله، چیزی دیگری بر رنج و درد مردم هرات افزود، همین درد و رنج ناشی از برخورد تبعیضآمیز گروه طالبان بود.
درد دیگری که از ناحیه طالبان به زلزلهزدگان رسیده است، درد بیکفایتی این گروه در راهاندازی عملیات نجات است.
اولین بیکفایتی طالبان، ناکامی این گروه در اطلاعرسانی موثر و به موقع از این رویداد بود. وقتی زلزله هرات اتفاق افتاد، مردم هم در داخل و هم در خارج تا دیر وقت نمیفهمیدند که آیا تلفاتی در پی داشته است یا خیر.
آمارهایی که نیز پس از چند روز از تعداد قربانیان این رویداد از سوی طالبان ارایه شد، چنان متناقض بود که ناگزیر شدند از بابتِ آن مسوولان وزارت مبارزه با حوادث این گروه معذرتخواهی کنند.
اهمیت اطلاعرسانی دقیق و موثر در این است که میتواند باعث بسیج ملی و جلب کمکهای بینالمللی شود که در این زمینه طالبان کاملا ناکام بودند.
دومین بیکفایتی این گروه را میتوان در ناکامی شان در راهاندازی عملیاتِ نجات مشاهده کرد. در حالی که چند روز میشود که افراد و اشخاص بسیاری در زیر آوارها گیر ماندهاند، اما طالبان نتوانستهاند آنها را نجات بدهند. تصاویری که از محل حادثه منتشر میشود نشان میدهد که مردم با دست خالی مصروف بیرونکشیدن زلزلهزدگان از زیر آوارها اند، اما از امکانات فنی طالبان و گروه نجات آنان خبری نیست.
سومین بیکفایتی طالبان را باید در ناکامی این گروه در جلب کمکهای بینالمللی جستجو کرد. وقتی سال گذشته چنین زلزلهای در ترکیه و سوریه اتفاق افتاد، سیلی از کمکهای بینالمللی به سوی آن دو کشور سرازیر شد. با گذشت چند روز از زلزله هرات، هنوز از کمکهای بینالمللی، به استثنای کمکهای چند کشور، خبری نیست.
این نتیجه انزوای طالبان و عدم بهرسمیتشناسی حکومت این گروه از سوی جهان است. طالبان میگفتند که بدون به رسمیتشناسی از سوی جهان نیز میتوانند حکومت کنند. اما زلزله هرات نشان داد که حتا توانایی مدیریت یک بحران را ندارند چه برسد به حکومت کردن.
چهارمین بیکفایتی طالبان را در تخصیص بودجه برای زلزلهزدگان میتوان دید. ۱۵ روستا ویران شده، ۴۰۰۰ نفر کشته و زخمی شده، هزاران تن زیر آوار گیر ماندهاند، اما طالبان ۱۰۰ میلیون افغانی برای کمک به زلزلهزدگان اختصاص دادهاند. طالبانی که ادعا میکنند که حکومت هستند. این در حالی است که تنها یک تاجر دوصد میلیون افغانی کمک کرده است.
بدتر از همه اینکه رسانهها گزارش دادهاند که یکی از علل تلفات بالای زلزله در هرات، ممانعت ممانعت زنان از فرار از سوی طالبان بوده است. وقتی زلزله اتفاق میافتد، زنان کوشش میکنند از خانهها فرار کنند، اما طالبان با شلاق آنها را به خانه برمیگردانند.
خلاصه اینکه اگر بخشی از درد و رنج مردم فوشنج ناشی از قهر طبیعت است، بخش بزرگتر آن ریشه در سیاستهای تبعیضآمیز طالبان، بیکفایتی آن گروه و عدم مشروعیت بینالمللی شان دارد.
مردمان فوشنج روزگار سیاهی را سپری میکنند. امیدواریم که کشورهای منطقه، جامعه جهانی، موسسات بینالمللی و نهادهای کمکرسان به این مردم توجه کرده و به سوی شان دست یاری دراز کنند و آنها را به دست طالبان تنها نگذارند.
طالبان نه توانایی مدیریت این بحران دارند و نه عزمش را. اگر موسسات بینالمللی، کشورهای منطقه و جهان و مردم افغانستان دست یاری به مردم هرات دراز نکنند، این بحران مدیریت نخواهد شد.