پس از سقوط جمهوریت، تعداد بسیاری از جوانان ما با جعل انواع پروندهی دال بر اینکه در گذشته فعال سیاسی یا مدنی بودند و اکنون به شدت زیر تهدید امنیتی قرار دارند، به کشورهای اروپایی و آمریکایی پناهنده شدند.
چندین هزار نفر به اروپا و آمریکا رفت. چندین هزار به اصطلاح فعال مدنی و سیاسی.
این فعالان مدنی و سیاسی مهمی که مدعی بودند که در افغانستان به شدت زیر تهدید امنیتی قرار دارند، در آنجا چه کار میکنند؟ آیا کانون و نهادی برای مبارزه با حکومت توتالیتار و مستبد موجود در کشور تشکیل دادهاند؟ آیا برای مبارزه با آپارتاید جنسیتی موجود در افغانستان راهپیماییهای اعتراضی برگزار میکنند؟
غیرمنصفانه است که از فعالیت و تلاش تعداد معدود و محدودی از این نسل در دنیای خارج چشمپوشی کنیم. بقیه را اما میتوان در تیک تاک پیدا کرد.
تیک تاک هم یک شبکه اجتماعی خیلی خوب و موثر است، اگر استفاده درست و مناسب صورت گیرد. اما جای تاسف این است که جوانان ما در آنجا یا مصروف فحشدادن و دشنامدادن به همدیگراند یا هم مشغول عیاشی و خوشگذرانی.
کافی است سری به تیک تاک بزنی تا ببینی که آنجا واقعا چه ابتذالی حاکم است و چه جریان دارد. تازه اگر بتوانی به تیک تاک سر بزنی. زیرا در آنجا چنان ابتذال و بداخلاقی حاکم است که اگر کسی اندک پروای آبرو و عزت خود را داشته باشد، اپلیکشن تیک تاک را از گوشی خود حذف میکند.
خوشگذرانی و بیباوری
من چندی قبل بخشِ دوم کتاب «دموکراسی در آمریکا» اثر الکسی دو توکویل را میخواندم. بخش دوم این کتاب از تاثیر دموکراسی بر عواطف آمریکاییها بحث میکند.
در بخشی از این کتاب، الکسی دوتوکویل یکی از ویژگیهای «عصر دموکراتیک» را عشق به آسایش و لذات مادی دانسته و میگوید آنچه در آمریکا این عشق را تعدیل میکند و باعث میگردد مردم از افتادن در دام خوشگذرانی مفرط و ابتذال نجات یابند، باور دینی است.
او مردم آمریکا را مردم دیندار خوانده و میگوید آنها هر آخر هفته کلیسا میروند و تمام روز نیایش میکنند. او بدین عقیده است که در عصر دموکراسی ما شدیداَ نیاز به باور دینی داریم. به باور او، کارکرد دین در میان مردم عصر دموکراتیک دو چیز است:
- تعالیبخشیدن به روح؛
- ایجاد عادت تعیین اهداف بلندمدت، دیریاب و دشواریاب برای کردوکارهای انسان.
به باور او در عصری که مهمترین مشخصهاش شک و بیباوری است، اگر بیدینی با دموکراسی ترکیب شود، احتمال اینکه انسانها دم را غنیمت دانسته و خود را مصروف لذتهای زودگذر و عیاشی کنند، خیلی بالا است. این انسانها چنان زندگی میکنند که فقط یک روز برای زندگی کردن دارند. دین اما باعث میشود که در انسانها عادت آیندهنگری و تلاش برای اهداف بلندمدت و دیریاب نهادینه شود. زیرا دین به انسانها میآموزد که حتا به دنیای دیگر فکر کنند و برای رسیدن به خوشحالی در آن دنیا کار کنند. یک آدم دیندار این عادت را در کسب و کارهای دنیایی خود نیز حفظ میکند و به کار میبرد.
البته این بحثهایی را که دو توکویل میکند، در دفاع از دینباوری فردی است. او نمیگوید که دین باید وارد دنیای سیاست شود، بلکه از این بابت هشدار هم میدهد. او میگوید: «من آن قدر با خطرات تقریبا اجتنابناپذیری که در کمین اعتقاداتی هستند که مفسران شان درگیر مسایل عمومی میشوند آشنایم و باورم به لزوم حفظ مسیحیت به هر قیمتی در دموکراسیهای جدید آن قدر راسخ است که ترجیح میدهم کشیشان را در عبادتگاههای شان غل و زنجیر کنم تا اینکه به آنها اجازه دهم به بیرون بروند.»
خلاصه اینکه از بحثهای دوتوکویل میتوان دریافت که آنچه انسانها را از افتادن به دام ابتذال و خوشگذرانی میرهاند، داشتن یک باور شبهدینی است. چه این باور، باور به ایدیولوژیهای سیاسی باشد و چه باور به دین.
نسل گذشته ما آدمهای باورمندی بودند. بعضیهای شان به ایدیولوژیهای مانند مارکسیسم باور داشتند و برخیهای شان به اسلام.
آن نسل اشتباهات زیادی داشت اما این نیز واقعیت است که هردو طیف برای رسیدن به آرمان و اهداف بلندمدت مبارزه میکردند. اما نسل امروز ما نسل عاری از باور است. دوستی میگفت که نسل پست مدرناند. در عصر پایان ایدیولوژیها بزرگ شدهاند و به هیچ چیزی زیادی معتقد نیستند.
این بیباوری باعث شده است که در دام خوشگذرانی و سرگرمی در تیک تاک بیفتند و به اهداف بلندمدت و دشواریاب فکر نکنند.