زمانی که ژاپن در نبرد جهانی مقابل نیروهای امریکایی به شکست مواجه شدند، در آخرین لحظات، هنگامی که طبل تسلیم نواخته میشد و همه چیز علیه این کشور رقم میخورد، گروههایی وجود داشتند که با شعاری راسخ و غیرقابل تسلیم: «مرگ بهتر است از زندگی در بردگی»، خود را با چرخبالهای انتحاری به کشتیهای آمریکایی میزدند و با مرگی آگاهانه، از خود، سرزمین و آزادی میهن دفاع میکردند. این افراد همان ساموراییهای ژاپن بودند؛ مبارزانی که همیشه با روحیهای راسخ برای وطن میجنگیدند و مرگ را بر اسارت ترجیح میدادند.
در کشور ما، افغانستان، نیز چنین کسانی بودند؛ ساموراییهایی که وقتی فهمیدند همهچیز به پایان نزدیک است، با تمام قدرت و شجاعت ایستادند تا به ستم نه بگویند و مرگ عزتمند را بر زندگی ذلتبار ترجیح دهند. یکی از این ساموراییهای واقعی، داکتر پیکان حیدری بود؛ مردی که میز و لم را گذاشت، تفنگی بر دوش کرد و به خط مقدم نبرد رفت تا از وطن دفاع کند. او تا آخرین نفس، حتی با تحمل درد گلولههایی که بدنش را شکافته بود، مقاومت کرد و سرانجام جام شهادت نوشید.
داکتر پیکان کی بود؟
داکتر پیکان روشنفکری متعهد و تحصیلکرده بود که در خانوادهای اهل علم و دین به دنیا آمد و مسیر تحصیلی خود را تا مقطع ماستری با جدیت و پشتکار طی کرد. او در دوران تحصیل در دانشگاه بغلان، به نمایندگی شهرستان خوستها در شورای ولایتی بغلان انتخاب شد و حتی به ریاست این شورا رسید. پس از پایان دورهی نمایندگی، مدتی بیکار بود و سپس انستیتوت طبی درمان را در بغلان تأسیس کرد و مدتی به ساماندهی آن پرداخت.
داکتر پیکان همچنین به عنوان رئیس معارف بغلان و فاریاب فعالیت کرد، سپس مشاور وزارت معارف افغانستان شد و در آخرین روزهای زندگی، ریاست امور زندانها را برعهده داشت. او از ابتدای ورود به عرصه مسوولیت، تا لحظه شهادت، با وجدان کاری و عزمی راسخ، در انجام وظایف خود درخشید و همواره سربلند بود.
اما دغدغه اصلی او آزادی وطن بود. او برای آزادی و استقلال افغانستان حاضر بود هر چیزی را فدا کند و این را به عمل نیز نشان داد. هرچند اهل تفنگ و جنگ نبود، اما وقتی زادگاهش در خطر هجوم دشمن قرار گرفت، بدون تردید به میدان نبرد رفت و در دفاع از وطن به شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد.
پیکان؛ تجسم یک مبارز سامورایی
به یاد دارم روزهایی را که گاهگاهی فرصت میشد با شهید پیکان بنشینم و صحبت کنم. شور و شوق مبارزه در چهره و وجودش موج میزد و همواره بیقرار آرامش وطن بود. دو روز بعد از رفتنش به خوستها با او تماس گرفتم و گفتم: «پیکان صاحب، این جنگ کار شما نیست. شما نه فرمانده بودید و نه یک روز هم سلاحی بر دوش گرفتید. خوب خواهد بود اگر جنگ را به اهلش بسپارید و برگردید.» او با خندهای پر از شور و شعف پاسخ داد: «اگر امروز کنار مردم نباشیم، کَی باید باشیم؟»
این جمله که گویای عمق تعهد و محبت او به مردم و وطن بود مرا نیز قانع ساخت. به راستی اگر آن روز و این روزها کنار مردم نباشیم چه زنانی باید باشیم؟ همه میخواستیم کنار مردم باشیم، اما داکتر پیکان با عشقی بیپایان و روحیهای سامورایی، جانانه ایستاد و با تمام وجود از مردم دفاع کرد. او حقیقتاً تجسمی از آن ساموراییها بود که مرگ را بر ذلت ترجیح میدادند.
در دنیایی که گاهی فردگرایی و منافع شخصی بر ارزشهای جمعی چیره میشود، وجود افرادی مثل داکتر پیکان یادآور ارزشهای اصیل و روحیه مبارزه است. او ثابت کرد که مبارزه فقط در میدان جنگ نیست؛ بلکه مبارزه برای حق، آزادی، عزت و کرامت انسانی، مسوولیتی است که هر انسان شریف باید آن را به دوش بکشد.
همانگونه که ساموراییهای ژاپن در آخرین لحظات، حتی در برابر شکست، تسلیم نشدند و با تمام وجود از وطن دفاع کردند، داکتر پیکان نیز نشان داد که ایستادگی در برابر ظلم و ستم هیچگاه منوط به موقعیت یا شرایط نیست؛ بلکه مسئلهای است ذاتی، قلبی و روحانی.
همانگونه که، ساموراییها میدانستند بزرگترین افتخار، مرگ در راه وطن است، نه زندگی در اسارت. شهید پیکان نیز با دانستن این ارزشمندترین خصلت انسانی به استقبال مرگ رفت. اگر قرار است به داکتر پیکان و امثال او ادای احترام شود، باید راهشان ادامه پیدا کند؛ راهی که با عشق، فداکاری و ایستادگی در برابر ظلم آغشته است. این همان راه ساموراییهای زمان ماست؛ راهی که همچنان روشناییبخش فردای میهن است.