امرالله صالح، معاون اول ریاست جمهوری در حکومت اشرف غنی، طی یادداشت مختصری در صفحه فیسبوکش با توصیف خود به عنوان یک مبارز، «اعتراف» و «طلب بخشایش» را کار متهمان و مجرمان خوانده و «مبارزان» را بینیاز از آن معرفی کرده است.
اینکه امرالله صالح خود را از جمله «مبارزان» خوانده است، شاید اشارهاش به حضور وی در دفتر «جبهه مقاومت ملی» در تاجیکستان باشد.
اگر منظور او همین باشد باید یکی برایش گوشزد کند که یکی از عوامل دلسردی مردم از جبهه مقاومت، حضور او در آن دفتر است. واقعیت این است که اکثریت مردم نسبت به احمد مسعود نگاه مثبتی دارند، اما به صالح نه.
صالح در دورهای که متصدی پست معاونیت ریاست جمهوری بود، مواضع تندی علیه هویت، فرهنگ و تاریخ مردم گرفت. یکی از اشتباهات مهم او، طرفداری از پروسه پشتونیزهسازی افغانستان بود که در همایشی در خوست از تسریع روند شناسنامههای الکترونیک سخن گفت و از تحمیل هویت افغانی بر سایر اقوام دفاع کرد.
او همچنان در دوره معاونیت ریاست جمهوری خود جایگاه این نهاد را به شهرداری منطقه لیسه مریم تقلیل داده و تمام روز با دستفروشان درگیر بود. افزون بر این، وقتی به مقام معاونیت ریاست جمهوری رسید، از سر عقده به توطئهگری علیه فرماندهان جهادی، تعقیب و تهدید فعالان مدنی و حتا لشکرکشی به پنجشیر اقدام نمود.
بگذریم از اینکه آقای صالح از روند واگذاری ولسوالیها به طالبان نیز دفاع کرده و آن را یک راز استخباراتی خواند؛ روند و رازی که باعث فروپاشی کشور شد.
آقای صالح اگر میخواهد پس از این همه اشتباه بازهم «مبارزه» کند، در گام نخست نیاز به اعتمادسازی دارد. تا هنگامی که مردم به یک مبارز اعتماد نکنند، مبارزهای او ره به جایی نمیبرد.
مردم به کسی که سابقه خوب ندارد، هنگامی اعتماد میکند که در او نشانههای تغییر را بیابند و احساس کنند که او همان آدم پیشین نیست.
اولین نشانه تغییر، اعتراف به اشتباهات و طلب بخشایش از مردم است. کسی که اشتباه کرده است اگر به اشتباهات خود اعتراف نکند و قهرمانبازی دربیاورد، کسی ادعای تغییر از سوی او را نمیپذیرد.
دومین نشانه تغییر، دروغنگفتن به مردم است. در کتاب «بودا و تروریست» اثر ساتیش کُمار، وقتی تروریستی به آهیمساکا یا آدم خشونتپرهیز تبدیل میشود، در مسیر راه ساواتهی متوجه میشود که بانویی دارد درد زایمان میکشد. تصمیم میگیرد با او همکاری کند. شتابان نزد بودا میآید و خواستار رهنمایی میشود. بودا به او میگوید: «کمکش کن. به او بگو من هرگز به کسی آسیب نزدهام و کسی را نکشتهام. با شایستهگی و قدرت پاکیام، به تو برکت میبخشم. باشد که در راحتی و آسایش کودکت را به دنیا بیاوری.»
بودا منتظر است که واکنش این تروریست پیشین را بشنود. آهیمساکا میگوید: «استاد روشنضمیر، چگونه میتوانم صادقانه چنین چیزی را بگویم؟ شما میدانید که من جان بسیاریها را گرفتهام و به بسیاری از مردم آسیب رساندهام.»
آنگاه بودا برای او تبریک میگوید که تو توانستی در آزمون صداقت و راستی نیز موفق شوی و واقعا تغییر کردهای.
بنابراین، کسی که در باره کارنامه گذشته خود به مردم دروغ بگوید و ازخودراضی باشد، نه تنها کسی به او اعتماد نمیکند، بلکه باعث میشود قربانیان اشتباهات او احساس قربانیشدن مضاعف بکنند. زیرا او یکبار با اشتباهات خود به قربانیان صدمه رسانده و باری دیگر با دروغگویی خود خود درد و رنج، و فهم و شعور آنها را تکذیب کرده است.
سومین نشانه تغییر، نیز تلاش برای التیامبخشی و مرهمگذاشتن به زخمهای جامعه و جبران اشتباهات پیشین است. یک کسی که میخواهد پس از اشتباهات متعدد مجددا وارد میدان مبارزه شود، باید این گامها را به ترتیب و یکی پی دیگری بپیماید.
امرالله صالح نیز پیمودن این مسیر و برداشتن به ترتیب این گامها راه دیگری برای اعتمادسازی ندارد. او اگر به اشتباهات خود اعتراف نکند، نه تنها به خود بلکه به داعیه جبهه مقاومت نیز ضربه میزند و صدمه میرساند.