شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، بارها و مخصوصن در نشست اخیر شانگهای تأکید کرده است که غرب با «ذهنیت جنگ سرد» به تحولات بینالمللی مینگرد و همین طرز تفکر باعث فرسایش و افول جایگاه آن میشود. او با ارائهی طرح نظم نوین جهانی توضیح داده است که هژمونی غرب در حال از بین رفتن است و در نظم نوین جهانی غرب تنها بلوک جهان نیست که همهچیز دست او باشد. بلکه جهان دیگر به سمت چند قطبی شدن روان است و در نظم نوین شما شاهد جهان چند قطبی، قدرتهای تأثیرگذار نو ظهور و افول هژمونی غرب خواهید بود.
برای فهم دقیق این موضوع باید سه بُعدِ امکان افول غرب را بررسی کنیم: ریشههای سخن، شواهد افول، و امکان تداوم یا بازسازی قدرت غرب.
۱. ریشههای سخن شی جینپینگ
ذهنیت جنگ سرد اشاره به رقابت صفر-جمع میان بلوک شرق و غرب در قرن بیستم دارد؛ یعنی برد یک طرف الزاماً باخت طرف دیگر تلقی میشود. چین معتقد است که ایالات متحده و متحدانش هنوز جهان را از این زاویه میبینند: با تشکیل بلوکهای امنیتی مانند ناتو، پیمانهای تازه در اقیانوس هند و آرام (AUKUS و QUAD)، تحریمهای گسترده علیه رقبای ژئوپولیتیک و تلاش برای مهار چین و روسیه. از دید پکن، این الگو در جهانی که بیش از هر زمان به همکاری و همپیوندی نیاز دارد، کهنه و ناکارآمد است.
۲. نشانههای افول غرب
افول غرب تنها یک شعار سیاسی نیست؛ برخی شواهد واقعی نیز آن را تقویت میکنند:
• بحران اقتصادی و بدهیهای انباشته: ایالات متحده و بسیاری از کشورهای اروپایی با بدهیهای عمومی سنگین و رشد اقتصادی کند روبهرو هستند. بحران مالی ۲۰۰۸ و رکود ناشی از همهگیری کرونا نشان داد که اقتصاد غربی آسیبپذیر است.
• دو قطبی شدن جوامع: در آمریکا شکاف سیاسی و اجتماعی بهویژه بعد از انتخابات ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ عمیقتر شد. در اروپا نیز جنبشهای راست افراطی و ملیگرایی رشد کرده است. این امر انسجام داخلی غرب را زیر سؤال میبرد.
• جابهجایی مرکز ثقل قدرت جهانی: سهم آسیا در تولید ناخالص جهانی در دو دهه اخیر بهطور چشمگیر افزایش یافته است. چین، هند، اندونزی و دیگر قدرتهای نوظهور توانستهاند جایگاه اقتصادی و سیاسی جدیدی برای خود تعریف کنند.
• فرسایش مشروعیت بینالمللی: جنگهای پرهزینه مانند عراق و افغانستان، شکست در تحقق دموکراسی پایدار، و مداخلات نظامی مکرر، تصویر غرب را در میان کشورهای درحالتوسعه آسیبپذیر ساخته است. بسیاری ملتها غرب را نه بهعنوان مدافع آزادی، بلکه بهعنوان بازیگری مداخلهگر میبینند.
• چالش فناوری و رقابتی: چین در عرصههایی چون هوش مصنوعی، مخابرات (۵G) و انرژیهای نو جایگاه مهمی کسب کرده است و انحصار تکنولوژیک غرب را شکسته است.
۳. آیا این افول قطعی است؟
با وجود نشانههای افول، باید توجه داشت که غرب هنوز قدرتهای عظیم و بیبدیلی دارد:
• اقتصاد آمریکا همچنان بزرگترین در جهان است و دلار مهمترین ارز بینالمللی به شمار میرود.
• غرب در عرصه فناوریهای پیشرفته (مانند بیوتکنولوژی، صنایع نظامی و نرمافزارهای پیشرفته) همچنان پیشتاز است.
• نهادهای بینالمللی و رسانههای جهانی، تا حد زیادی تحت نفوذ غرب باقی ماندهاند.
• قدرت نرم (فرهنگ، دانشگاهها، نظام آموزشی و ارزشهای حقوق بشری) هنوز برای بسیاری کشورها جذابیت دارد.
بنابراین، بیشتر از آنکه سخن از «سقوط ناگهانی» غرب باشد، میتوان از گذار از یک نظم تکقطبی به یک نظم چندقطبی سخن گفت. در این گذار، غرب دیگر تنها بازیگر تعیینکننده نخواهد بود و ناچار است جایگاه خود را با قدرتهای نوظهور شریک شود.
فرجام سخن اینکه؛
سخنان شی جینپینگ بازتاب یک حقیقت مهم است: جهان در حال تغییر است و سلطهٔ یکجانبه غرب به چالش کشیده شده است. ذهنیت جنگ سرد اگر ادامه یابد، نهتنها مانع همکاریهای جهانی میشود بلکه شتاب افول غرب را بیشتر میکند. نشانههای این افول در بحرانهای اقتصادی، شکافهای اجتماعی، کاهش نفوذ بینالمللی و ظهور قدرتهای آسیایی آشکار است. اما این افول به معنای فروپاشی فوری نیست؛ بلکه بیانگر انتقال تدریجی قدرت از غرب به شرق و جنوب جهانی است. آیندهٔ نظم بینالملل احتمالاً نه تحت سلطه مطلق غرب، و نه تحت یک قدرت واحد دیگر، بلکه در قالب چندقطبیگرایی پیچیده شکل خواهد گرفت.