در حالی که شرق افغانستان، بهخصوص ولایت کنر در اثر زمینلرزهی ویرانگر با هزاران قربانی مواجه شده و صدها زن و کودک زیر آوار گیرماندهاند، ملا برادر، معاون اقتصادی رییس وزیران طالبان، راهی دشت لیلی در ولایت جوزجان میشود.
این سفر در زمانی انجام میشود که جهان، از پاپ کلیسا گرفته تا سازمانهای امدادرسان، توجه و تلاش خود را به کمکرسانی به زلزلهزدگان افغانستان معطوف کردهاند.
جالب است در شرایطی سخت و اضطراری که هر دقیقه شمار تلفات زلزله زندگان افزایش میابد و نجات یافتهگان از زیر خاک و گل، نیاز به آب، نان، سرپناه و مراقبت پزشکی فوری دارند، معاون اقتصادی رژیم طالبان به بازدید از میدانهای جنگ و گرامیداشت یاد جنگجویان شان در شمال میرود.
اگر ملا برادر واقعن بهصفت معاون اقتصادی ریاست وزیران گروه طالبان، مسوولیت برنامهریزی و هدایت منابع کشور را دارد، طبیعی است که تمرکز او باید بر زندگی و امنیت انسانهایی باشد که زیر آوار ماندهاند و خانوادههایی که خانه و زندگی خود را از دست دادهاند. اما آنچه مشاهده میکنیم، اولویت دادن به رویدادی تاریخی به جای بحران انسانی است.
این تصمیم، پیام روشنی درباره اولویتهای طالبان دارد.
بازخوانی وقایع دشت لیلی و گرامیداشت در چنین شرایط، یاد کشتهشدگان این محل، بر وجوه انتقامجویی طالبان تاکید دارد. آنچه در این میان روشن است، یادآوری جنگ شمال و کُشته شدهگان دشت لیلی، شکافهای قومی میان ازبیک و پشتون تشدید میکند و فضای کینه و دشمنی میان قومیها افغانستان را بیشتر میسازد.
ملابرادر تاکید کرده است که برای تحقق آرمان و اهداف کشتهشدگان دشت لیلی از هیچ کوششی دریغ نخواهد ورزید، حال آنکه آنچه جنگجویان در دشت لیلی به دنبالش بودند، چیزی جز اشغال سرزمینهای شمالی، بیرونراندن قومهای غیرپشتون و تصاحب منابع و داراییهای مردم نبود.
سخنان برادر که کشتهشدگان دشت لیلی را فراموشناشدنی خوانده است، این پیام را منتقل میکند که حس انتقام و خشونت هنوز در میان طالبان زنده است و آنان در انتظار فرصتهایی هستند که بار دیگر از آن بهره بگیرند.
در شرایطی که همه دست به دست میدهند تا زنان و کودکان آسیبدیده کنر و ننگرهار را از زیر آوار نجات دهند، سفر ملا برادر به دشت لیلی و تأکید او بر قربانیان طالبان، نشاندهنده یک فاصله اخلاقی و عملی با بحران انسانی است. این فاصله، عمق تعصب و اولویتبندی قومی در رفتار این گروه را نمایان میسازد. قربانیانی که زندگی خود را از دست دادهاند، در دیدگاه طالبان کمتر اهمیت دارند و در عوض، یاد کسانی که در راه تحقق هدفهای این گروه کشته شدهاند، ارج نهاده میشود.
تحلیل وقایع تاریخی دشت لیلی روشن میسازد، جنگجویانی که جان خود را در آن مسیر از دست دادهاند با انگیزه کشتار انسانهای بیگناه، کوچاندن اجباری مردم و تخریب طبیعت و باغها و بوستانها به شمال هجوم آوردند. ملابرادر با حضور در همان محل و بزرگداشت آنان، به نوعی مشروعیت این اعمال خشونتآمیز را بازتولید میکند و نشان میدهد که آموزههای انتقامجویی هنوز در ذهن رهبران طالبان جای دارد.
نتایج چنین تفکری فراتر از بازخوانی تاریخ است. جنگهای قومی و تنشهای زبانی که طالبان با یادآوری دشت لیلی زنده نگه میدارند، میتواند نقشه کنونی افغانستان را تغییر دهد و آرامش و همبستگی اجتماعی را تهدید کند. برای بازسازی کشور و رسیدن به ثبات، لازم است که هم طالبان و هم مردم افغانستان با فراموشی انتخابی دشمنیهای گذشته، مسیر صلح را پیش گیرند.
اگرچه تاریخ نشان میدهد که در دسامبر ۲۰۰۱، پس از شکست طالبان، صدها جنگجوی این گروه در دشت لیلی به دست نیروهای وابسته به مارشال عبدالرشید دوستم کشته شدند، اما این گذشته نباید بهانهای برای ادامه چرخه خشونت و انتقام باشد.
تفاوت آشکار میان وضعیت کنونی زلزلهزدگان و سفر ملا برادر، گویای اولویتبندی عجیب طالبان است. زمانی که زنان و کودکان کنری و ننگرهاری برای زنده ماندن به کمک فوری نیاز دارند، تمرکز بر بازخوانی جنگها و گرامیداشت کشتهشدگان پیشین، نشان میدهد که احساسات قومی و انتقامجویی، بر انسانیت و حقوق اولیه مردم سایه افکنده است. چنین اولویتی فراتر از سیاست و اقتصاد به یک بحران اخلاقی و اجتماعی تبدیل شده است.
دیدار ملا برادر با جنگجویان شمال و بازخوانی خاطره دشت لیلی، پیام دیگری نیز دارد: جنگ و خشونت برای طالبان هنوز تمام نشده و آنان همچنان در کمین فرصتهایی هستند که بتوانند آرمانهای گذشته خود را عملی کنند. آرمانهایی که اساس آنها بر کشتن انسانهای بیگناه، کوچاندن اجباری، و نابودی طبیعت استوار بوده و اکنون با سفرهای نمایشی و بزرگداشت کشتهشدگان، ادامه مییابد.
چنین اقدامهای وحدت ملی میان مردم افغانستان را ب ای همیشه تهدید میکند و امکان بازسازی و توسعه اجتماعی را از بین میبرد.
در عین حال، جهان با همبستگی با قربانیان زلزله، تصویر دیگری ارایه میدهد؛ تصویری که بر ارزش انسان و اهمیت زندگی افراد تاکید دارد. دعاهای پاپ و کمکهای بینالمللی، بیانگر نگرانی جهانی برای مردم آسیبدیده است. این تفاوت نگاه، فاصله اخلاقی میان طالبان و جامعه جهانی را به روشنی نشان میدهد.
اگر بخواهیم از این تجربه درس بگیریم، باید راههایی پیدا کنیم تا گذشته را ثبت و تحلیل کنیم، اما اجازه ندهیم که انتقام و تعصب قومی بر آینده کشور سایه بیندازد. فقط با فراموشی دشمنیهای گذشته و تمرکز بر نیازهای انسانی میتوان افغانستانی با ثبات و صلحآمیز ساخت، جایی که زندگی کودکان و زنان ارزشمندتر از بازخوانی خاطرههای خشونت و خون است.
سفر ملا برادر به دشت لیلی، بازتابی از واقعیت تلخ اولویتبندی طالبان است: انسانیت و نیازهای فوری مردم در سایه تعلقات قومی و حس انتقامجویی، کماهمیت جلوه میکند. تاریخ دشت لیلی از خشونت و انتقام حرف میزند، اما امروز افغانستان نیازمند نگاه تازهای است؛ نگاهی که زندگی و امنیت مردم را در مرکز توجه قرار دهد و چرخه خشونت را متوقف کند.