دیشب در صفحه ایکس پایگاه خبریـتحلیلی «روایت» نشستی برگزار شده بود با عنوان «غربت گفتوگو و غوغای فحاشی». در این نشست، مجری برنامه از من پرسید:
چرا فحاشی در شبکههای اجتماعی افغانستان تا این اندازه شایع است؟ سرچشمه آن چیست و علت رواجش کجاست؟
آنچه در ادامه میآید، بخشی از پاسخی است که به این پرسش دادم:
جنگ و فحاشی؛ آینه فروپاشی اخلاق
افغانستان کشوری است که بیش از چهار دهه است در آتش جنگ و خشونت میسوزد. این جنگهای پیدرپی، افزون بر نابودی زیرساختهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، اخلاق اجتماعی را نیز درهم شکستهاند.
یکی از نشانههای بارز این فروپاشی اخلاقی، گسترش فحاشی در فضای مجازی است.
هیچ جنگی بدون «انسانیتزدایی» از قربانیان آغاز نمیشود. پیش از آنکه کسی را بکشند، او را از انسانیت تهی میکنند: به او میگویند بیناموس، وطنفروش، مزدور بیگانه… به او توهین میکنند، تحقیرش میکنند، تا وجدان قاتل آسوده شود.
تجربه نسلکشیهای قرن بیستم گواهیست بر این روند: شکنجهگران آرژانتینی قربانیان را وامیداشتند بگویند مادرشان فاحشه است، و نازیها یهودیان را حشره و سوسک مینامیدند.
فحاشی، مقدمه خشونت است؛ و در جامعهای جنگزده، به سرعت به عادت بدل میشود.
فقر و فحاشی؛ صدای خشم خاموشان
افغانستان از فقیرترین کشورهای جهان است. براساس آمار نهادهای بینالمللی، نیمی از مردم زیر خط فقر زندگی میکنند و میلیونها تن با ناامنی غذایی دست به گریباناند.
فقر نهتنها نان، که زبان را نیز میگیرد. در چنین شرایطی، پرخاشگری شکلی از ابراز وجود میشود.
«روبی کِی پاین» در تحلیل خود از طبقات اجتماعی مینویسد: ثروتمندان با واژگان نرم و در چارچوب پذیرش و طرد ارتباط میگیرند؛ طبقه متوسط با گفتوگوی منطقی؛ اما فقرا احساسات خود را با سر و صدا و رفتار هیجانی ابراز میکنند.
در جوامعی که فقر غالب است، فحاشی نیز چون زبانی فراگیر سر برمیآورد.
بیسوادی و فحاشی؛ وقتی عقل به حاشیه میرود
یکی دیگر از دلایل رواج فحاشی در افغانستان، سطح بالای بیسوادی است. جامعهای که توانایی گفتوگو و استدلال منطقی در آن ضعیف باشد، در مواجهه با اختلافنظر، به فریاد و توهین پناه میبرد.
شوپنهاور مینویسد: «آنکه فریاد میزند، در موضع ضعف است و شما در موضع قدرت.»
بیسوادی، ضعف را تشدید میکند؛ و فحاشی، به ابزاری برای خالیکردن خشم و درماندگی بدل میشود.
دنیای دیجیتال؛ حذف حرمتها در عصر بیچهرگی
نقش شبکههای اجتماعی در گسترش فحاشی انکارناپذیر است.
امروزه افراد عادی، در فضای مجازی به آسانی به شخصیتهای برجسته توهین میکنند؛ کاری که در گذشته، کمتر کسی جرأت آن را داشت.
علت این پدیده، فاصلهایست که فضای دیجیتال میان انسانها ایجاد کرده است. ما در فضای آنلاین با «متن» روبهرو میشویم، نه با یک انسان زنده. وقتی چهرهای نمیبینیم و واکنشی انسانی دریافت نمیکنیم، ادب و نزاکت رنگ میبازد.
فحاشی در این فضا آسان است. و وقتی فحاشی در دنیای مجازی عادی شد، کمکم به دنیای واقعی نیز راه مییابد.
نتیجهگیری؛ ایستادگی در برابر زوال اخلاق
فحاشی، پدیدهایست ضد ادب، ضد اخلاق و ضد انسانیت.
رواج آن در یک جامعه، زمینهساز خشونت، نفرتپراکنی و درگیریهای قومی و سیاسی است.
در عصر غوغای فحاشی، مسئولیت نخبگان جامعه است که بیهراس از توهین و تهدید، در برابر این انحطاط بایستند.
سکوت، خیانت است؛ و ایستادگی، تنها راه پاسداری از کرامت انسان.