دو سه روزی میشود که کشتهشدن گیلهمن وزیر، یکی از اعضای ارشد جنبش تحفظ پشتونها در پاکستان، باری دیگر مسالهی «لوی افغانستان»خواهی را در میان حلقات پشتونتبار داغ کرده است.
گیلهمن وزیر، چند روز پیش در اسلام با چاقو مورد حمله قرار گرفته و پس از روز در بیمارستان جان باخت.
در واکنش به قتل او، سیاسیون پشتونتبار افغانستان – از کرزی تا اشرف غنی و عبدالباری جهانی –پیام تسلیت فرستاده و برخیها او را شهید لوی افغانستان خواندند.
لوی افغانستان، عبارت از داعیهای است که مرزهای امروزی کشور را بهرسمیت نشناخته و خواهان الحاق مناطق پشتوننشین پاکستان به افغانستان میباشند.
این تفکر، اکثرا در میان ناسیونالیستان پشتونتبار هوادار دارد
منتقدان این داعیه را در افغانستان، نخبگان اقوام غیرپشتونی تشکیل میدهند. اینها معتقداند که مرز دیورند یک مرز بینالمللی است و مناطق پشتوننشین آنسوی مرز، بخشی از قلمرو پاکستان است. منتقدان میگویند اگر قرار بر این باشد باشد که ما مرز دیورند را به علت اینکه میان پشتونهای جدایی افگنده است، قبول نکنیم، یک تاجیک و اوزبیک نیز حق دارند که مرزهای شمالی و غربی را نپذیرفته و خواهان الحاق با همزبانان خود در منطقه شوند.
از همین جا است که در واکنش به این تفکر در افغانستان، دو داعیهی دیگری شکل گرفته است که عبارتند از: داعیه خراسان بزرگ و پانترکیسم.
طرفداران داعیه خراسان بزرگ میگویند که کشور ما مرکز خراسان قدیم است و اکثر شهرهای مهم آن در قلمرو افغانستان امروزی قرار دارد. اینها معتقداند که نام افغانستان، یک نام جعلی است و باید دوباره نام خراسان احیاء گردد.
برادران اوزبیک ما اما در واکنش به لوی افغانستانخواهی پشتونها به پانترکیسم گرویده و میگویند که افغانستان، به ویژه شمال کشور، ترکستان جنوبی است و حتا برای آن پرچم نیز ساختهاند و گهگاهی در مناسبتهایی، آن پرچم را بلند هم میکنند.
این دو داعیهی اخیری را که نام گرفتیم، در واقع واکنشی است به تفکر لوی افغانستانخواهی.
خلاصه اینکه هر سه این گفتمانها را میتوان گفتمانهای حذفگرایانه خواند.
هرکدام از این گفتمانها، برای آن طراحی شده است که برتری قومی و نژادی گروه خاصی را ثابت نموده و برای سایر اقوام کشور، برادر بزرگ شان را معرفی کند. پانترکیسم، ترکها را و پانایرانیسم و لوی افغانستانطلبی، تاجیکان و پشتونها را برادر بزرگ و شهروند اصلی معرفی میکند.
این گفتمانهای سهگانه، گفتمانهای همدلی نه، گفتمانهای نفرت است. حضور این گفتمانها در میان اقوام کشور باعث گردیده است که هرقوم در هراس از قوم دیگر به سر برده و توانایی دوستداشتن و عشقورزیدن شان نسبت به همدیگر را از دست بدهند. ما تا هنگامی که علیه این گفتمانها نایستیم و جلو افزونخواهیها و برتریطلبیهای موجود در میان نخبگان را نگیریم، فاصلهها کماکان بیداد خواهد کرد و کشور محبوب مان افغانستان، هرگز روی خوشی را نخواهد دید.
ما در افغانستان به گفتمانی نیاز داریم که متناسب با قد و قوارهی افغانستان امروزی باشد: گفتمان ملی.
گفتمانی که مرزهای امروز را بهرسمیت بشناسد و تلاش کند میان اقوام موجود در کشور اتحاد و اتفاق به وجود بیاورد. نیاز امروز افغانستان، چنین گفتمانی است، نه این گفتمان حذفگرایانه. این گفتمانها، عامل تباهی اند.