تاریخ معاصر و گذشته ملتها، صحنههایی پرشکوه از مقاومت در برابر اشغالگری و سلطهطلبی قدرتهای جهانی را به نمایش گذاشته است. در میان این نمونهها، سه تجربه برجسته در نبردهای اخیر از ایستادگی ملتها در منطقه ما در برابر تجاوز نظامی و سیاسی، جایگاه ویژهای دارند: مقاومت تاریخی دو ساله غزه در برابر رژیم صهیونیستی با وجود تلفات سنگین بیش از ۲۰۰ هزار شهید و زخمی، ایستادگی ایران در برابر تجاوز ترکیبی اسرائیل و آمریکا، و پایداری مردم افغانستان در برابر اشغال انگلیس و شوروی. هر یک از این نبردها، با وجود تفاوتهای زمانی و جغرافیایی، نشاندهنده قدرت اراده ملتها، انسجام اجتماعی، و ایمان به آزادی و استقلال بودهاند. این مقاومتها نهتنها مانع تحقق اهداف اشغالگران شدند، بلکه الگویی از عزتطلبی و پایداری را برای نسلهای آینده بهجا گذاشتند. در ادامه به صورت مختصر تلاش می کنیم با نگاهی تطبیقی به این سه تجربه تاریخی و معاصر، به بررسی عوامل مشترک پیروزی “حق بر باطل” و رمز ماندگاری ملتها در برابر قدرتهای سلطهگر بپردازیم.
۱. مقاومت غزه؛ ایستادگی در نابرابرترین نبرد تاریخ
نبرد «طوفان الاقصی» که بیش از دو سال به طول انجامیده، نماد بارز مقاومت ملت فلسطین در برابر یکی از قدرتمندترین ماشینهای جنگی جهان یعنی رژیم صهیونیستی با حمایت بیحد و مرز آمریکا و غرب است. اسرائیل با سه هدف اصلی وارد این جنگ شد: نابودی کامل حماس، آزادی اسرای خود با زور نظامی، و تغییر واقعیت امنیتی غزه. اما هیچیک از این اهداف محقق نشد.
مقاومت فلسطین با بهرهگیری از تاکتیکهای دفاعی پیشرفته، تونلهای تهاجمی، کمینهای مرگبار و شناخت دقیق از جغرافیای میدان نبرد، ارتش اسرائیل را درگیر جنگی فرسایشی کرد. با وجود محاصره، فشارهای شدید و شهادت فرماندهان، مقاومت توانست زیرساختهای خود را حفظ کرده و همچنان در میدان نبرد باقی بماند. این ایستادگی نهتنها مانع تحقق اهداف دشمن شد، بلکه بحرانهای داخلی و فرسایش ارتش اسرائیل را به دنبال داشت. غزه با توان محدود اما ارادهای استوار، به نماد جهانی مقاومت در برابر اشغالگری تبدیل شد.
۲. ایران؛ تثبیت اقتدار ملی در برابر تجاوز ترکیبی
در جنگ ۱۲ روزه میان ایران و رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا، جمهوری اسلامی ایران توانست با فرماندهی مقتدر، انسجام ملی و توان دفاعی بالا، از تمامیت ارضی خود دفاع کرده و دستاوردهای راهبردی مهمی کسب کند. مدیریت بحران، مقابله با حملات سایبری، هماهنگی نهادهای نظامی و امنیتی، حضور فعال مردم در حمایت از مدافعان کشور و ضربات موشکی که اسرائیل را وادار به آتش بس کرد، تصویری از ثبات و اقتدار ایران در سطح جهانی ارائه داد.
البته در سطح نظامی، عملیاتهای مشترک ارتش، سپاه، بسیج و نهادهای اطلاعاتی ایران نشاندهنده بلوغ ساختاری نیروهای مسلح این کشور بود. ساماندهی نبرد پس از حمله غافلگیر کننده بامداد ۲۳ جوزا در ایران و بلافاصله استفاده از موشکهای بالستیک، پهپادهای پیشرفته و سامانههای پدافندی بومی، بازدارندگی مؤثری ایجاد کرد و آمریکا را از ورود مستقیم به حملات مکرر بازداشت.
همچنین در جنگ روایتها، ایران توانست با تمرکز بر مقاومت مشروع و دفاع قانونی، تصویر خود را بهعنوان قربانی تجاوز معرفی کند و روایت رسمی را در سطح داخلی و جهانی تثبیت نماید. این پیروزی، با وجود هزینههای انسانی و مادی، به سرمایهای راهبردی برای امنیت پایدار و ارتقای جایگاه ایران در معادلات منطقهای تبدیل شد.
۳. افغانستان؛ حماسهای تاریخی در برابر استعمار انگلیس و شوروی
در سال ۱۸۸۰ میلادی، پس از خانه جنگی برای نشستن بر کرسی شاهی و شکست شاهان پشتون، افغانستان بهطور کامل تحت سلطه امپراتوری بریتانیا قرار گرفت. با تأیید مجدد معاهده گندمک توسط عبدالرحمن خان، کشور عملاً به یک مستعمره تبدیل شد. اما مردمان کشور با روحیهای مقاوم، هیچگاه تسلیم نشدند و با حفظ دیانت، وجدان و شرافت ملی، مبارزهای طولانی را آغاز کردند.
این مبارزات که با جهاد، پیکار و فداکاری همراه بود، در نهایت به اخراج نیروهای اشغالگر انگلیسی انجامید. این پیروزی، با وجود هزینههای سنگین، نقطه عطفی در تاریخ افغانستان بود و از نظر ارزش تاریخی، همتراز با پایان اشغال شوروی در کشور محسوب میشود.
البته تجاوز و اشغال شوروی نیز در دهه ۸۰ میلادی و جهاد و مبارزه مردم علیه این تجاوز یکی اتفاقات مهم قرن ۲۰ بود. زیرا با ایستادگی مردم اتحاد جماهیر شوروی با تلفات گسترده و اما بدون دست آورد افغانستان را ترک کرد.
با این حال عوامل اصلی این پیروزی را میتوان در اتحاد ملی، ایمان راسخ، از خودگذشتگی و فداکاری مردم برای وطن دانست. اقشار مختلف جامعه با کنار گذاشتن اختلافات، در دفاع از خاک و هویت ملی افغانستان متحد شدند و الگویی از ایستادگی در برابر ظلم و اشغالگری برای نسلهای آینده بهجا گذاشتند.
۴. نقاط مشترک مقاومتها؛ اراده ملتها در برابر قدرتهای جهانی
با نگاهی تطبیقی به سه نمونه تاریخی و معاصر از مقاومت ملتها، میتوان به نقاط مشترک مهمی دست یافت. نخست، نقش اراده ملی و روحیه عزتطلبی در برابر اشغالگران. چه در غزه، چه در ایران و چه در افغانستان، مردم با وجود فشارهای شدید، تحریمها، حملات نظامی و تبلیغات روانی، تسلیم نشدند و با امید به “پیروزی یا شهادت”، در میدان باقی ماندند.
دوم، اهمیت انسجام داخلی و اتحاد اقوام و گروههای مختلف. در هر سه نمونه، همبستگی اجتماعی و مشارکت مردمی نقش کلیدی در شکست دشمن ایفا کرد. سوم، بهرهگیری از توان بومی و تاکتیکهای هوشمندانه در میدان نبرد. از تونلهای غزه تا سامانههای پدافندی ایران و جهاد مردمی افغانستان، مقاومتها نشان دادند که قدرت واقعی در اراده و خلاقیت نهفته است.
چهارم، موفقیت در جنگ روایتها و تثبیت تصویر مشروعیت در سطح جهانی. هر سه ملت توانستند با استفاده از رسانهها، فضای مجازی و دیپلماسی عمومی، روایت خود را بهعنوان قربانی تجاوز و نماد مقاومت منتقل کنند.
نتیجه پایانی؛ مقاومت، رمز بقا و عزت ملتها
مقایسه مقاومت غزه، ایستادگی ایران و پایداری افغانستان نشان میدهد که ملتها با اراده، ایمان، اتحاد و فداکاری میتوانند در برابر قدرتهای جهانی ایستادگی کنند و پیروز شوند. این نمونهها ثابت میکنند که اشغالگری، هرچند با ابزارهای پیشرفته و حمایتهای بینالمللی همراه باشد، در برابر اراده ملتها محکوم به شکست است.
مقاومت نهتنها ابزار دفاع، بلکه نماد هویت، عزت و استقلال ملتهاست. این تجربهها باید بهعنوان سرمایهای معنوی و راهبردی برای نسلهای آینده حفظ و تقویت شوند. تقویت روایتهای رسانهای، آموزش تاریخ مقاومت و تبیین ارزشهای ایستادگی، میتواند ضامن امنیت پایدار و اقتدار ملی در برابر تهدیدات آینده باشد.