افغانستان سرزمینی است که قرنها در قلب تاریخ، کانون جهاد، مقاومت و تلاش برای عدالت و آزادی بوده است. این سرزمین که ۹۹ درصد مردم آن مسلماناند، همواره اسلام را بهعنوان هویت ملی و روح مشترک خود پذیرفته است. با این حال، دشمنان داخلی و خارجی در طول تاریخ کوشیدهاند از نام مقدس اسلام بهعنوان ابزاری برای استبداد، سرکوب و تحمیل افکار انحرافی بهره بگیرند. امروز گروه طالبان بارزترین نماد این جریان است؛ جریانی که با قرائتی تنگنظرانه و خشونتآمیز از دین، نه تنها مردم افغانستان را به چالش کشیده بلکه آینده صلح و ثبات منطقه را نیز در معرض تهدید قرار داده است.
تاریخ معاصر افغانستان به ما آموخته است که تنها عامل پیروزی مردم در برابر تجاوز و استبداد، اتحاد، عزتنفس و پایبندی به اسلام ناب محمدی (ص) بوده است. استاد برهانالدین ربانی بهعنوان معلم جهاد و رهبر سیاسی و شهید احمدشاه مسعود بهعنوان قهرمان ملی و فرمانده مقاومت، نمونههای روشن این حقیقتاند. آنان با تکیه بر ایمان، عزتنفس و وحدت مردم، توانستند قدرتهای بزرگ و گروههای افراطی را به زانو درآورند.
پیام آنان برای امروز ما روشن است: آنکه عزتنفس ندارد، پیرو واقعی ربانی و مسعود نیست. زیرا اساس مکتب آنان بر کرامت انسانی، استقلال فکری و مقاومت در برابر هر نوع سلطه و تحقیر استوار بود.
اکنون نیز هیچ گزینهای جز بازگشت به همان مسیر وجود ندارد. اگر طالبان توانستهاند دین را ابزار قدرتطلبی سازند، تنها راه شکست آنان گرفتن همین ابزار است؛ و این امر مهم تنها در پرتو بیداری فکری، وحدت ملی و بازتعریف اسلام اصیل ممکن خواهد شد.
طالبان تنها معضل افغانستان نیستند. در کنار آنان، شبکههای تروریستی چون داعش و القاعده نیز بهطور موازی فعالاند. این گروهها تلاش دارند شمال افغانستان را به پایگاه جدید خود بدل کنند؛ جایی که انصارالله تاجیکستان، اسلامگرایان ترکستان شرقی و افراطیون اوزبیکستانی به جذب نیرو میپردازند. در ولایتهای بدخشان، فاریاب و بغلان نشانههای آشکار سربازگیری و هستهگذاری آنان دیده میشود.
در شرق، جنوب و غرب کشور نیز فعالیتهای این گروهها رو به افزایش است. چنین وضعیتی نه تنها افغانستان، بلکه کل منطقه و حتی فراتر از آن امنیت جهانی را تهدید میکند. اگر امروز این آتش خاموش نشود، فردا شعلههای آن دامن همسایگان و حتی جهان را خواهد گرفت.
افغانستان بخشی از تمدن بزرگ اسلامی خراسانی است؛ تمدنی که بر پایه علم، ایمان و کرامت انسانی شکل گرفت و ستارگانی چون، مولانا، سعدی، بوعلی سینا، بیرونی، ناصرخسرو، رابعه بلخی، گوهرشاد و دهها اندیشمند دیگر را پروراند. این تمدن زمانی شکوفا شد که علم و دین در خدمت انسان و جامعه قرار داشتند، نه در خدمت قدرت و خشونت.
طالبان و گروههای افراطی با قرائت منحرف از اسلام، تلاش دارند این میراث را نابود کنند. آنان نه تنها فرصت آموزش و رشد نسل جدید را میگیرند، بلکه آثار و دستاوردهای گذشته را نیز در معرض نابودی قرار میدهند. مقاومت در برابر این روند، در حقیقت دفاع از یک میراث تمدنی است که به همه ما و به بشریت تعلق دارد.
صلح و ثبات در افغانستان تنها در سایه وحدت ملی واقعی و بازگشت به اندیشههای اصیل دینی و اسلامی ممکن است؛ اندیشهای که استاد ربانی شهید، شهید احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور و بقیه مجاهدین در سختترین شرایط بر آن پافشاری کردند.
باید صفی واحد در برابر قرائت تحریفشده طالبان شکل گیرد. تنها با گرفتن ابزار سوءاستفاده از دین از دست طالبان میتوان آنان را شکست داد. اگر نیروهای مخالف طالبان در داخل افغانستان متحد شوند و کشورهای منطقه نیز با بازنگری در سیاستهای خود از این روند حمایت کنند، پیروزی و صلح پایدار ممکن خواهد شد.
در غیر این صورت، آینده افغانستان گرفتار بحرانی عمیقتر خواهد شد و گسترش داعش و القاعده این سرزمین را به کانونی از افراطیت و خشونت بدل خواهد کرد؛ بحرانی که نه تنها مردم ما، بلکه همه منطقه را به آتش خواهد کشید.
بنابراین، راه نجات افغانستان وحدت حول محور اسلام ناب، عزتنفس و ارزشهای مشترک مردم این سرزمین است؛ همان راهی که ربانی و مسعود پیمودند و نسل امروز نیز باید با عزم راسخ ادامه دهد.