کنفوسیوس، حکیم بزرگ، داستان شاگرد و آموزگاری را نقل میکند که بسیار آموزنده است:
«روزی شاگردی از استاد خود میپرسد: دولت بر چند پایه استوار است؟
استاد: بر سه پایه؛ ارتش، اقتصاد و اعتماد.
شاگرد: کدام یکی از این سه پایه مهمتر است؟
استاد: اعتماد؛ چون اگر یک دولت از برترین و پیشرفته ترین تجهیزات و ساز و برگ نظامی هم برخوردار باشداما مردم به آن اعتماد نداشته باشند، دیر یا زود ازهم خواهد پاشید.
شاگرد: کدام یکی از این پایهها زشت و ناپسندیده است؟
استاد: ارتش؛ چون اساس ارتش و نیروهای نظامی بر قتل و خونریزی بنا نهاده شده است و این شنیع ترین و زشت ترین عملی است که آدمی میتواند انجام دهد.»
آنچه را از کنفوسیوسِ حکیم نقل کردیم، بهترین مصداقش تاریخ صدسال پسین افغانستان است. در صد سال پسین در افغانستان نزدیک به ۱۰ نظام سیاسی فروپاشیده است. این فروپاشی و بیثباتیها از دورهی امیر امانالله خان آغاز شد و آخرین موردش نیز سقوط جمهوریت در ۱۵ اگوستِ سال ۲۰۲۱ بود. در این پدیدهها و تحولات اجتماعی نمیتواند تکعاملی باشد و فروپاشی زودهنگام نظامها در افغانستان نیز علل و عوامل گوناگونی دارد، اما مهمترین عامل به باور من بیاعتمادی مردم به نظامهای سیاسی در افغانستانی و عدم حمایت شهروندان از آنان بوده است.
شما اگر به تاریخ افغانستان مراجعه کنید، میبینید که در تاریخ کشور ما همیشه نظامهای استبدادی حاکم بوده است. یکی از ویژگیهای نظامهای استبدادی، ترس دولتها از مردم است؛ به گونه ای که دولتها – همواره از حضور مردم درصحنه سیاست و از مشارکت سیاسی مردم در هراس بوده و برای همین تلاش می کرده است که آزادیهای سیاسی شهروندان را محدود کنند و در برابر آنان به خشونت و سرکوب متوسل شوند. سرکوبگری، استبداد و خودکامگی حکومتها باعث گردیده است که مردم نیز هرازگاهی که دولت را ضعیف و ناتوان احساس کرده اند سر به شورش برداشته و یا با مخالفان آن –اعم از داخلی وخارجی- برای سرنگونی آن همکاری کنند.
همکاری با خارجی ها به قصد رهایی از ستم حکام و شاهان ظالم و ستمگر، پیشینه درازی در منطقه و کشور ما دارد. مثلا در زمان سلطان مسعود اعیان ترک به ماوراءالنهر نامه نوشتند و ترکان سلجوقی را به آمدن به خراسان ترغیب کردند و مردم خراسان هنگام ورود ایلک خان نصر از خراسان دفاع نکردند و همینطور در زمان سلجوقیان.
در تاریخ معاصر ما نیز وقتی چند دهه قبل، پس از حادثهی ۱۱ سپتمبر، آمریکا به افغانستان لشکرکشی کرد نه تنها مردم از طالبان حمایت نکردند، بلکه شماری بسیاری از مردم در سالهای اول با آمریکا همکاری نیز نمودند. علت این همکاری هم ظلم و ستمی بود که طالبان در دور اول حاکمیت خود بر مردم افغانستان روا داشتند. طالبان مانند امروز، یک حکومت تکقومی تشکیل داده بودند و از شمالی شروع تا مزار شریف و یکاولنگ مردم را قتل عام کردند و کشتند و حتا به تاکستانها رحم نکرده و در شمالی «سیاست سرزمین سوخته» را اعمال کردند.
متاسفانه طالبان جنایاتی را که در دور اول مرتکب شده بودند، در حال حاضر نیز تکرار میکنند و به نظر میرسد که هنوز از حوادث پس از ۱۱ سپتمبر درس گرفتهاند. اگر شما میبینید که امروزه تعدادی از سیاسیون، کشورهای بیرونی را برای دخالت در کشور و براندازی طالبان ترغیب میکنند، علتش ستمگریهای موجود در رژیم طالبان است.
واقعیت این است که مردم به هیچ وجه حکومت ستمگر را نمیپذیرند و به هر ابزاری متوسل میشوند تا آن را سرنگون کنند. میخواهم اینجا باری دیگر داستانی را از کنفوسیوس در این زمینه نقل کنم: « باری کنفوسیوس از دامنة کوه تایی میگذشت و زنی را دید که بر سر گوری زاری میکند. استاد به سوی آن زن راند و آنگاه تسهلو را پیش فرستاد تا از آن زن سوال کند. گفت: «زاری تو به کسی میماند که اندوه بر اندوهش افزوده باشند». زن پاسخ داد: «چنین است. یکبار پدرشوهرم را ببری در اینجا کشت. شوهرم نیز کشته شد، و اکنون پسرم به همان طریق جان داده است.»
استاد گفت: «چرا از اینجا نمیروی؟» زن پاسخ داد: «در اینجا حکومت ستمگری نیست». آنگاه استاد گفت: «فرزندان من! این را به یاد داشته باشید: حکومت ستمگر از ببر هولناکتر است.»
آری، مردم، حکومت ستمگر را خطرناکتر از ببر میدانند و اگر میخواهیم مردم علیه حکومتها در افغانستان شورش نکنند یا با خارجی در براندازی حکومتها متحد نشوند، اولین گام این است که دست از ستمگری برداریم و به همهی اقوام و مذاهب در حکومت سهم بدهیم و به آزادیهای سیاسی و حقوق شهروندی مردم احترام بگذاریم.
اگر به جای مردم بر نیزه و شمشیر تکیه کردیم، طبیعی است که سریال فروپاشی حکومتها در افغانستان ادامه خواهد یافت.
تالیران، وزیر امور خارجه ناپلئون، میگوید: «امپراتورا! با سر نیزه میتوان حکومت کرد اما بر سر نیزه نمیتوان نشست.»
یعنی با سر نیزه شاید چند روزی حکومت کنیم، اما حکومت زور دوام نخواهد داشت. پیامبر اسلام نیز گفته است که حکومت با کفر دوام مییابد اما با ظلم نه.