بازگشت طالبان به قدرت در ۱۵اگست ۲۰۲۱، نه تنها ورق تازهای از تاریخ پرآشوب افغانستان را گشود، بلکه آغازگر فصلی تاریک و اندوهبار در سرنوشت زنان این سرزمین نیز بود. چهار سال گذشته، گویی صحنهی نمایش تکرار همان کابوسهایی بوده است که زنان افغانستان در دههی نود میلادی تجربه کرده بودند؛ با این تفاوت که این بار، سرکوب در لباسی منظمتر، ساختارمندتر و در قالب یک سیاست حکومتی فراگیر جلوه کرده است. طالبان با تفسیر تنگنظرانه و مردسالارانه از دین، کوشیدهاند نیمی از جمعیت کشور را از صحنهی اجتماع حذف کنند؛ رویکردی که همزمان، نقض بنیادی کرامت انسانی، تخطی آشکار از تعهدات بینالمللی، و تهدیدی جدی برای توسعه و آینده ملی افغانستان است.
پیشزمینه تاریخی:
سایهی سنگین طالبان نخستین بار بین سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ بر فراز افغانستان گسترده شد. در آن دوران، زنان از حق آموزش، کار، و حتی حضور ساده در عرصهی عمومی محروم بودند. مکاتب دخترانه بسته شد، چهره زنان از فضای رسانه و سیاست محو گشت و حجاب اجباری به ابزاری برای کنترل اجتماعی بدل شد.
سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ روزنهای از امید گشود. دختران دوباره به مکاتب برگشتند، زنان در دانشگاهها، رسانهها و نهادهای دولتی حضور یافتند و نسلی تازه از فعالان مدنی شکل گرفت. اما با بازگشت دوباره طالبان پس از دو دهه، این همه دستاورد به تدریج فرو ریخت و چرخه حذف و تبعیض از نو آغاز شد؛ این بار با دقت، برنامهریزی و ابزارهای حکومتی.
سیاستها و اقدامات طالبان (۲۰۲۱–۲۰۲۵)
۱-ممنوعیت آموزش دختران:
در نخستین گام، طالبان مدارس متوسطه و لیسه را بر روی دختران بستند و سپس ورود آنها به دانشگاهها را ممنوع کردند. از آموزش فنی و حرفهای تا کلاسهای آنلاین، هر دری که میتوانست به دانایی منتهی شود، به روی زنان بسته شد. «دانش» که روزگاری امید رهایی بود، به خط قرمزی بدل شد که عبور از آن مجازات داشت.
۲-حذف از بازار کار:
زنان یکی پس از دیگری از ادارات دولتی، نهادهای بینالمللی و حتی سازمانهای خیریه کنار گذاشته شدند. قوانین جدید حضور زنان در محل کار را منوط به وجود «محرم» کرد و آنان را تنها به برخی مشاغل درمانی محدود ساخت. صدها کارگاه و کسبوکار زنانه تعطیل شد؛ اقتصاد خانوادهها فروپاشید و وابستگی مالی زنان به قید تازهای بدل گشت.
۴-محدودیتهای اجتماعی و حبس خانگی:
طالبان حضور زنان را در پارکها، سالنهای ورزشی، کتابخانهها، حمامهای عمومی و اماکن تفریحی جرم پنداشتند. مجریان زن از پرده تلویزیون حذف شدند و حتی صدای آنان از رادیو کمکم خاموش گشت. «حجاب اجباری» به قانونی مقدس بدل شد و گشتهای امر به معروف، با ترس و تحقیر، نظم محدودکننده خود را بر تن و جان زنان تحمیل کردند.
۴-سرکوب صدا و اراده:
سازمانهای مدافع حقوق زنان منحل شدند، فعالان مدنی بازداشت و تهدید گردیدند، و اجتماعات کوچک زنان با خشونت پراکنده شد. هر زنی که سخن گفت یا قلم به دست گرفت، با خطر زندان یا ناپدید شدن مواجه شد. صدای مقاومت زنان در پشت دیوارهای خاموشی پیچید، اما خاموش نشد.
پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و روانی
نتیجهی چنین سیاستهایی چیزی جز فروپاشی یک ملت از درون نیست.
نسلی از دختران از آموزش محروم ماندهاند و شکاف دانایی عمیقی در جامعه بهوجود آمده است؛ شکافی که بازسازی آن دههها زمان خواهد برد.
حذف زنان از چرخه تولید و اشتغال، خانوادههای بیشماری را به مرز فقر کشانده و اقتصاد کشور را از نیمی از نیروی خلاق خود تهی ساخته است.
انزوا، ترس، اضطراب و احساس بیارزشی در میان زنان و دختران فراگیر شده است؛ زخمهایی که هیچ مرهم سیاسی به سادگی درمانشان نخواهد کرد.
حذف زنان از تصمیمسازی، کیفیت حکومتداری، عدالت اجتماعی و توسعه را به شدت تضعیف کرده است. افغانستان، بدون حضور زنان، جامعهای ناقص و بیجان است.
واکنش جهانی:
در سطح بینالمللی، سیاستهای طالبان با محکومیت گسترده روبهرو شد. سازمان ملل و مجموعهای از نهادهای حقوق بشری، رفتار طالبان را مصداق «آپارتاید جنسیتی» دانستند. بسیاری از کشورها کمکهای مالی خود را به تغییر سیاستهای تبعیضآمیز مشروط کردند، اما طالبان تاکنون در برابر همه فشارها، با صلابت سرد و ایدئولوژیک ایستادهاند.
فرجام سخن:
آنچه در چهار سال اخیر در افغانستان رخ داده است، تنها ستمی مقطعی بر زنان نیست؛ این حذف سیستماتیک، یک برنامه سیاسی و فرهنگی هدفمند است که میکوشد نقش زن را به چهاردیواری خانه و اطاعت فرو بکاهد. اما تاریخ نشان داده است که حیات اجتماعی هیچ ملتی بدون حضور زنان به شکوفایی نمیرسد. جامعهای که نیمی از پیکرهی خود را در زنجیر میبندد، محکوم به زوال است.
مبارزه با این روند، نیازمند عزمی جهانی است: از حمایت از شبکههای مقاومت مدنی زنان در داخل افغانستان گرفته تا فراهم کردن بسترهای آموزش و ارتباطات مجازی برای آنان. سرنوشت زنان افغان نه فقط مسئلهای ملی، بلکه آزمونی اخلاقی برای وجدان جهانیان است آزمونی که نتیجهاش آیندهی کرامت انسانی در عصر ما را تعیین میکند.