افغانستان در سال های پسین با یکی از سختترین بحران های غذایی تاریخ خود روبهرو است. میلیونها تن در سراسر این کشور به غذای کافی و مغذی دسترسی ندارند و سفره های مردم روزبهروز کوچکتر شده است. خشکسالیهای پیاپی، کاهش تولیدهای زراعتی، فقر سراسری و رکود بازار های محلی، امنیت غذایی را به مشکلات جدی تبدیل کرده است. در بسیاری از مناطق روستایی، دهقانان توان خرید تخم، کود و وسایل کشاورزی را ندارند و کشتزار هایی که زمانی سرسبز بودند، اکنون خشک و بیجان ماندهاند.
نبود فرصتهای کاری و کاهش درآمد خانوادهها، میلیونها انسان را در آستانه گرسنگی قرار داده است. در کنار همهی این دشواریها، محدودیتهایی که طالبان از چهار سال گذشته در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، کشاورزی و کاری وضع کردهاند، وضعیت را بهمراتب بحرانیتر ساخته است. کاهش فعالیت سازمانهای امدادی، محدود شدن اشتغال زنان و توقف بسیاری از برنامههای توسعهیی، جریان تولید و توزیع مواد غذایی را مختل کرده و فقر و گرسنگی را در سراسر کشور افزایش داده است.
بر اساس گزارش های نهادهای بینالمللی، حدود ۱۵ تا ۲۰ میلیون تن از مردم افغانستان در وضعیت ناامنی غذایی بهسر میبرند. این رقم به معنای آن است که نزدیک به نیمی از جمعیت کشور، غذای کافی یا مغذی در اختیار ندارند. کودکان در این میان بیشترین آسیب را میبینند. در روستاها و حاشیه شهرها، نشانههای سوتغذیه در چهرهی بسیاری از کودکان آشکار است؛ بدنهای لاغر، چهره های زرد و خستگی دایمی. کمبود مواد غذایی باعث شده بسیاری از دانشآموزان با شکم گرسنه به مکتب بروند و تمرکز یا توان یادگیری خود را از دست بدهند.
فقر گسترده، بیکاری و رکود اقتصادی از مهمترین عوامل کاهش دسترسی به غذا هستند. مردم در بسیاری از مناطق توان خرید مواد خوراکی اولیه را ندارند. درآمدهای اندک روزانه، تنها کفاف چند قرص نان را میدهد. خشکسالیهای مکرر نیز تولیدهای زراعتی را کاهش داده است. زمین های خشکشده، چاههای کمآب و سیلابهای ناگهانی، کشتزار های زیادی را از میان بردهاند. در نتیجه، دهقانان یا زمین خود را رها کردهاند یا در جستوجوی کار به شهرها وکشورهای دیگر پناه بردهاند.
نقش محدودیتهای طالبان در تشدید بحران
چهار سال گذشته برای بسیاری از خانواده های افغانستانی دوران سختی بوده است. محدودیتهایی که طالبان بر جامعه تحمیل کردهاند، بر توان اقتصادی مردم تاثیر مستقیم گذاشته است. بستهشدن فرصتهای شغلی برای زنان، کاهش حضور آنان در بخشهای کشاورزی و خدماتی، و محدود شدن فعالیت نهادهای امدادی بینالمللی، جریان کمکرسانی و تولید داخلی را کند کرده است.
در مناطقی که پیشتر برنامه های آموزشی، زراعتی یا حمایتی فعال بود، اکنون بسیاری از پروژه ها متوقف شده است. نبود دسترسی زنان به کار و درآمد، بهویژه در خانواده های بیسرپرست، فقر و گرسنگی را دوچندان کرده است.
کاهش ارتباط افغانستان با اقتصاد منطقهیب و جهانی نیز بر شدت بحران افزوده است. بانکها با کمبود پول نقدی روبه رو هستند، قیمت مواد وارداتی افزایش یافته و سرمایهگذاری در بخش کشاورزی تقریبن متوقف شده است. این وضعیت باعث شده بسیاری از خانوادهها برای تامین نان روزانه به کمکهای بشردوستانه وابسته شوند؛ کمکهایی که خود در سالهای اخیر به دلیل محدودیتهای سیاسی و کاهش بودجه جهانی، کمتر از گذشته رسیده است.
گرسنگی تنها مساله اقتصادی نیست؛ پیامدهای انسانی و روانی گستردهای دارد. کودکی که غذای کافی دریافت نمیکند، در رشد ذهنی و جسمی دچار عقبماندگی میشود. مادرانی که از کمخونی و سوتغذیه رنج میبرند، توان نگهداری از فرزندان خود را از دست میدهند. بسیاری از پدران به دلیل بیکاری یا فقر شدید، ناچار به فروش داراییهای اندک یا مهاجرت میشوند. در نتیجه، خانوادهها از هم میپاشند و چرخهی فقر در نسلهای بعدی تکرار میشود.
برای کاهش ناامنی غذایی، باید از وابستهگی کامل به کمکهای خارجی فاصله گرفت و پایههای تولید داخلی را دوباره تقویت کرد. حمایت از دهقانان، فراهم سازی ابزارهای زراعتی، ایجاد بازار منصفانه برای محصولهای محلی و بازسازی سیستمهای آبیاری از گام های اساسی اند. تقویت نقش زنان در زراعت و صنایع خوراکی نیز اهمیت دارد، زیرا زنان بخش بزرگی از نیروی کار کشاورزی کشور را تشکیل میدهند. آموزش شیوه های تغذیه سالم و استفاده درست از مواد غذایی میتواند سلامت خانوادهها را بهبود بخشد.
افغانستان امروز در یکی از حساسترین دوره های تاریخ خود قرار دارد. گرسنگی در این سرزمین تنها نشانهی کمبود غذا نیست، بازتابی از بحرانهای عمیق اقتصادی و اجتماعی است. تا زمانی که سیاستهای محدودکننده، فقر گسترده و بیتوجهی به بخش زراعت ادامه داشته باشد، سفرهی مردم هر روز کوچکتر خواهد شد.
امنیت غذایی، پایهی آرامش و امید در جامعه است. کشوری که نتواند نان خود را تامین کند، در مسیر توسعه و ثبات نیز گام استواری نخواهد داشت.